پرنسس لاوین

بي شک جهان را به عشق کسي                                        افريده اند چون من که افريده ام از عشق جهاني براي تو…

فرشته کوچولوي ما قرار بود اواسط مرداد به دنيا بياد  و تاريخ تولدش با باباييش يکي شه ولي تو اخرين روزاي بهار نصفه شبي يکي تو دلم گفت تق تق مهمون نميخواين؟ما هم گفتيم بفرمايين شما ديگه شدين صاحبخونه مالک دل مامان و بابا …دخملم خودشو هر طوري شده رسوند تا مثل ماماني متولد بهار باشه… خوشمل من هيچ وقت يادم نميره چند لحظه بعد به دنيا اومدنت وقتي اوردنت که ببينمت چه ذوقي کرده بودم همه اون دردي رو که تحمل کرده بودم يادم رفت خيلي دوست دارم عزيزم 

ديگه نزديک ٧ماهت شده خدا رو شکر چه روزايي که گرم به گرم شمرديم تا وزن بگيري اخه خيلي زودتر ازچيزي که فکرش رو ميکرديم به دنيا اومدي همش ٢ کيلو بودي چه لحظه هايي رو سپري کرديم تا به دنيا اومدي ١٢ساعت درد شديدوبي وقفه رو ماماني تحمل کرد تا شما به دنيا اومدي خيلي لحظه هاي سختي بود ولي شکر خالقت رو

ماماني مثلا الان بيدارم که تا شما خوابين وبلاگت رو به روز کنم ولي نميدونم چرا wifi قطع ميشه  شايدم واسه خود نيني وبلاگ اين مشکل اخه چند روز پيشام به کل سايتش باز نميشد

پرنسسم از لبخندت واسه تغيير دنيا استفاده کن قبل از اينکه دنيا لبخندت رو تغيير بده

سلام پرنسسم الان که دارم اين مطلب رو برات مينويسم شما خواب نازي منم کنارتم ديگه داري اخرين روزهاي شش ماهگيت رو سپري ميکني روز به روز داري شيطون تر ميشجي و خواستني تر حسابي داري خودتو تو دل همه جا ميکني خودتو لوس ميکني برامون خيلي عاشق ددري تا مبيني بابايي سر پا حاضره خيز ور ميداري سمتش که بري بيرون باهاش همش ميگي بوووو يعني ماشين سوار شي بري ددر بيرونم که ميري جيکت در نمياد انقدر اروم همه جا رو نگا ميکني عاشق پاساژ درماني هم هستي مثل ماماني:-)طول روز هم که فقط دوس داري همش کنارت بشينم هر کاري ميکني نگات کنم نازت کنم دوس داري سطح صاف باشه غلط  بخوري اين ور اون ور … چند وقته که لثه هات خيلي اذيتت ميکنه زندگيم ايشالله زودتر مرواريد...

تاريخ من کودکي من است قدر روزهاي بي بازگشت مرا بدانيد

این هم چند تا عکس از اولین غذا خوردن پرنس که براش فرنی اماده کرده بودم

...

...